بیا که از آنجاهاتِمان شروع کنیم زعیم مصلهی مُهراکهیر چرکهی لب عتیق هلهله تقدیسِماسِمانهی ما از اولین مثلا روزهای شوماشوم از اولینِ هزاران کریه، واویلا “سَبَقتَنی ایلی (ما) سَبَقتَنی ایلی” بیا بیا آنجاهاتِمان فرو بچپیم خزاخزیدنمان راست باشد و اصلا_ به هیچ جای جهانهاتِمان نباشد و ترش سماق میک …
بیشتر بخوانید »من نه از بیکفنیست که زندهام – شعری از کاوه خازه
من نه از بیکفنیست که زندهام نه از بیدینی که مسلمان زندهام چون مرگ را قبول ندارم مسلمانم چون خدا را در افکار من سرک نکش یا پاچههایت را ور بزن که لجن مال نشوی چون باکرگی مریم و تولد عیسی به خدا مشکوکم کرده خدا را میبینم که در …
بیشتر بخوانید »غم – شعری از محمد حسینیمقدم
غم استمرار بی تعلقی است و من، استمرار غمم قطاری که دل به ایستگاه میبندد از مسافرانش متنفر است آنگونه که من از زندگی و پروانهای که در پیله خودکشی میکند آینده را خوب میشناسد آنگونه که من استمرار را بیابان از پشت شیشه عبور کرد و همکوپهای سیگاری کشید …
بیشتر بخوانید »هوای مجروح – سیاوش عبداللهنژاد
هوای مجروح دهان باز کرده باز در شهری که زخمهاش همیشه با دهانی باز میخوابند اینجا مشت؛ دهن کجی میکند به آنکه همیشه دندان نشان میدهد و کلاغهای عصیان سر به هوا میمانند در راس تیر گورستان؛ تنگ اتاقهاییست که مرگ را به زور دست و پاش کردهاند. هنوز باتوم …
بیشتر بخوانید »ژوئیسانس – اسماعیل شهیدی
تلفن که زنگ میخورد کسی در من بیدار میشود از لابلای چرخهدندههای زمان خسته و کوفتهتر میافتد لابلای چرخهای دیگر که به مراتب خستهکنندهتر. همیشه صدایی هست در پشت تمام تلفنها که میپرسد: “دنبال چه کسی میگردی؟” همیشه پای یک دیگر در کار است که باید بگردیم مثل عقربهها تلفن …
بیشتر بخوانید »آه را میکشم درون خودم – علی سالاروند
آه را میکشم درون خودم بغض تنها سلاح من بوده بعد «رفتن» که نام دیگر توست تیغ تنها رفیق تن بوده به تو خواهم رسید یا… هرگز! تو، که پنهان درون شب هستی میشکافم تو را… سپس شب را تو، که یادآور دو لب هستی دو لبی که سکوت را …
بیشتر بخوانید »به سرسلامتی شاعر و رفیق و زنم – سارا سلماسی
به سرسلامتی شاعر و رفیق و زنم به مارهای خزیده در آستین و تنم به غیرت از رگِ مردی که از رگم بزنم بریز و مست بنوشم که از سرت نپرم که شعر باشی و از من بلند گریه کنی کنار اسم زنم «هی لوند» گریه کنی که بیهواخوریات، توی …
بیشتر بخوانید »مدتهاست پنجرهای آرام – زینب فرجی
مدتهاست پنجرهای آرام برای درگاه باد آورده نی مینوازد نیهایی برای باران نیهایی برای شادیهای زیبا من، خود خاستگاه طبیعتم طبیعتی رو به افول… گاه سرم در اندام تو گیج میرود نترس! این سطرهای کوچک شده در دهان توست این عشق روزی دست دزدها بوده است روزی دست پروانهها …
بیشتر بخوانید »از دویدم / دویدنت از با – سمیه جلالی
از دویدم / دویدنت از با از رسیدم/ رسیدنت تا شد پایِ سر تا دویدنت از من میرسم تا بگیرمت در خود این چه را این چگونه را این چون! این چه میدانمم/ نمیدانم! با تو از عشق تا سخن گفتن با تو از میرسد به لب جانم ای چه …
بیشتر بخوانید »وی.اُ.ای میگه من یه حقطلبم – بنفشه کمالی
وی.اُ.ای میگه من یه حقطلبم بیبیسی میگه اغتشاشگرم منوتو میگه بیعدالتیه اگه صلح نوبل رو من نبرم… . صدا و سیما گفت کلّهخرم! یکیشون میگه توو صف رأیم یکیشون میگه توو صف کوپنم توو یکیش با غم روزای قدیم داغ سینهم رو تازهتر میکنم روزای خوبی که کسی ندیده یکیشون …
بیشتر بخوانید »