بیا که از آنجاهاتِمان شروع کنیم – میلاد قمری

بیا که از آنجاهاتِمان شروع کنیم

زعیم مصله‌ی مُهراکهیر چرکه‌ی لب

عتیق هلهله تقدیسِماسِمانه‌ی ما

از اولین مثلا روزهای شوماشوم

از اولینِ هزاران کریه، واویلا

“سَبَقتَنی ایلی (ما) سَبَقتَنی ایلی”

 

بیا بیا آنجاهاتِمان فرو بچپیم

خزاخزیدنمان راست باشد و اصلا_

به هیچ جای جهان‌هاتِمان نباشد و ترش

سماق میک بزن/ مردهانِگی بزنیم

زنیم، مردانیمیم مرده، زنده… دِ ول_

کنیمِمان خودمانیم هرچه باشد و بود

رَرَع رَرَع رَرَرَع، رعشه‌های بغض کبود

 

زعیم مصله‌ی مُهراکهیر چرکه‌ی لب

عتیق هلهله تقدیسِماسِمانه‌ی زخم

بیاولینه‌ی اولا تمامِ هیبت ما

بیاولینه‌ی آخر شمام آقاخا_

نُماخَرینه‌ی شاما قرینِ ساعت صفر_

ترینِ حوصله بر هم عمود پاشیمان

دراهَما همه مانا قرینه جاشیمان

سماق میک بزن مردهانگی هاییم

سماق میک بزن مردهانگی‌هاااییم

 

اتل متل، توتولانیام هی شمشیر

اتل متل، توتولانیام هی چاقو

برای واویلا درکِ بیشتر تر تر

سه گوش منفعل از ضجه‌مجه‌هایِ قو

دو پنج شانه‌ی ماریدنی که جمعن پیف

مثلثاته‌ی سرخا قطار بر پهلو

هرم هرم هرماها کنار هم؟ هرگز

نقوش مشتعل از بوسه‌موسه‌یِ زالو

چهار واژن، پیشانیانه روییدن

و واااای روده‌ی کرموی فرض کن آهو

که می‌دویدن‌هاشان همیشه خاطره خورد

چپا دریده‌ی یا راست بود یا دمرو؟!

اَعو اَعو، عو عو عو، اَعو اَعو، عو عــــــو…

اتل متل، کِـ کشاکش ، نفس نفس کِـ کِـ کش…

سماق میک بزن مردهانگی‌هاییم

سماق میک بزن مردهانگی‌هاااییم…

 

رونده‌های روانیده‌ی روان جاری

عطش عطش تبِ مبسوطِ زرد هم آری

رونده‌های روانیده‌ی روان، بانو

جناب حضرتِ باب‌الحقارت آقاخان:

 

نظر به زایش بی توامان گاهی‌ها

حوالیات اخیرن مدام عاصی سگ

حوادثات ابُاالبیخ پاره‌هایِ ذهن

در امتداد کماکان زبان جِنیشی‌هات

و یا بسامده منکوب‌های مضمن هیز

تها سلاله‌ی آیات وا مصیبت روز

به استعاره‌ی آیینه‌های غربت شب

ذلیل واره‌ی هی لازمانِتان‌، ایضا

فلان و باز فلان‌، ریده‌اید آقا جان

سماق میک بزن مردهانگی‌هایی

سماق میک بزن مرد هانگی‌هااایی

 

چپان ممالک منحوسیان یا ملکوت

منادیانه‌ی آغوشِمان تاتاروس

گروم‌، صاعقه شللاق‌های‌هویِ زئوس

صلیب‌سَخره‌ی بر دوش، آی سیسیفوس

شعاع حلقه‌ی دامابلای مرتجعوف

تپان مریده‌ی گاییده‌گان واگیری

مراد شقه‌ی جلاقِیاتِمان هی هی جووون

مرام واصله پیشاپسینِ پیشاپیش_

تر از حقیقت چُسقالِهاتِمانِ کسی

که مثلِ مثل خودش جور دیگری… آه

ملوسشاشه‌ی قائم مجازها بر ماه

در این تلالوِ قیقابیَن اساکیری

سماق میک بزن مردهانگی‌هایم

سماق میک بزن مردهانگی‌هااایم

 

زعیم مصله‌ی مهراکهیر چرکه‌ی لب

عتیق هلهله تقدیسماسمانه‌ی باز_

بَلا بِلاهت معصومیامیانه‌ی شعر_

کشان کشیده‌ی مسلخ جویدِ خرخر تیز

گلوی هیبت کف کف چریدِ صرعاصرع

تسلسلات نظرکردگیش خشکاخشک

خدایگانِ معظم مسیر وهماتنگ

احووو اعووو یا زووویانِمانِ پستیمان

دراهما همه مانایمانه هستیمان

سماق میک بزن مردهانگی‌هاییم

سماق میک بزن مردهانگی‌هاااییم

 

“بیاه فِت حَپَلولا دلین دلین شی شا

بیاه فِت حپلولا دلین دلین  لا لوز”

به احتمال جراحات نعره‌های هنوز

در اضدیاد مضامین اوف جاویدن

در استغاث فراموش بودِگیمان هات

جلز جلز ولزاتی لذیذ رقصیدن

ملچ مُلوچه‌ی رویین‌تنانه‌های زرشک

میان شانه‌ی زیگورد خون شناور برگ_

ترین چِشمه‌ی اسفندیارگایشِ چَشم_

ترین پاشنه‌ی هیچ خیس آشیلی

سماق میک بزن مردهانگی‌هاییم

سماق میک بزن مردهانگی‌هاااییم

 

بیا که از آنجاهاتِمان شروع… نخیر!

بیا که از آنجاهاتمان تمام کنیم

عتیق هلهله تقدیسِماسِمانه‌ی ما

از آخرین مثلا روزهای کرماکرم

از آخرینِ هزاران کریه، واویلا

سبقتنی ایلی (ما) سبقتنی ایلی…

 

میلاد قمری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .