شعری از فرانسیس تامپسون

معرفی شاعر

فرانسیس جوزف تامپسون (Francis Thompson) شاعر و عارف کاتولیک انگلیسی اواخر قرن نوزدهم بود. او در پرستونِ لنکشایر زاده شد (۱۸۵۹) و در لندن درگذشت (۱۹۰۷). تامپسون به سبب سرگذشتی پر از تنگدستی و دوره‌ای از بی‌خانمانی و اعتیاد، اما با قریحه‌ای درخشان شناخته می‌شود. مشهورترین شعر او «سگ شکاری آسمان» است که تعقیبِ روح انسان از سوی عشقِ الهی را می‌سراید و نخست در ۱۸۹۰ چاپ شد و بعدها در مجموعه‌ی ۱۸۹۳ او آمد.

نقطه‌ی عطف زندگی ادبی تامپسون آشنایی‌اش با ویلفرید و آلیس مینل—نویسندگان و ناشران کاتولیک—بود که آثار او را در مجله‌ی Merry England کشف کردند و سپس حامی انتشار کتاب‌هایش شدند. اسناد خانوادگی مینل در کتابخانه‌ی برنزِ کالج بوستون این پشتیبانی را ثبت کرده‌اند.

درباره‌ی شعر «To Olivia»

«To Olivia» از قطعات لطیف‌تر تامپسون است که در آن راوی با زبانی هم‌زمان عاشقانه و محافظه‌کارانه از ترس از دوست داشتنِ چیزی پاک و بی‌گناه سخن می‌گوید: «I fear to love thee, Sweet, because / Love’s the ambassador of loss…».

در زمینه‌ی تاریخیِ شعر، بسیاری از منابع، این قطعه را خطاب به اولیویا مینل (کوچک‌ترین دختر خانواده‌ی مینل، متولّد ۱۸۹۰) دانسته‌اند و یاد کرده‌اند که پس از مرگ تامپسون به سعیِ ویلفرید مینل منتشر شده است. این انتساب با زیست‌جهان شاعر نیز سازگار است؛ زیرا تامپسون در همان دهه، مجموعه‌ی بلندِ «Sister Songs» را نیز به دو دخترِ دیگرِ مینل تقدیم کرده بود.

در ادامه می‌توانید برگردان فارسی این شعر را مطالعه کنید.

به اولیویا

شاعر: فرانسیس تامپسون

برگردان: سیده محدثه زمان

من از عاشق تو شدن می‌ترسم، شیرینم، زیرا،

عشق سفیر فقدان است؛

مثل دانه‌ی برف سفید دوران کودکی، چنگ زده،

بر لباس خاک‌آلود خویش، برف خجالتی تو

با کوچک‌ترین لمس، آب خواهد شد و خواهد رفت

دوستم نداشته باش، ای کودک دل‌انگیز،

دل من، که در دام‌های بسیار گرفتار شده،

هراسان و بی‌پروا شده است.

از تو هیچ ترسی نخواهد داشت،

اگر این‌قدر کوچک و بی‌آزار نبودی.

چون تیرهای تو هنوز خطرناک نشده‌اند،

هنوز بی‌خار هستند و آتش سرنوشت لمس‌شان نکرده است.

من از تو بیشتر می‌ترسم

از آن‌‌که کاملاً غرق شده در زنانگی ایستاده بودی.

To Olivia

I fear to love thee, Sweet, because
Love’s the ambassador of loss;
White flake of childhood, clinging so
To my soiled raiment, thy shy snow
At tenderest touch will shrink and go.
Love me not, delightful child.
My heart, by many snares beguiled,
Has grown timorous and wild.
It would fear thee not at all,
Wert thou not so harmless-small.
Because thy arrows, not yet dire,
Are still unbarbed with destined fire,
I fear thee more than hadst thou stood
Full-panoplied in womanhood.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .