شعری از وحید ‌پورزارع

ترن‌تر از ترنی
که می‌تواند
همه‌ی ایستگاه و ریل را با خود ببرد
بپرم توی تونل
دست بزنم و جیغ را بکشم سمت جاده‌ی خاکی
که دود دهانم فرق کند با سیگارهای پشت دیوار و
سرد
پیچیده شده لای زمستان
یواشکی شاشیدن توی اگزوز کامیون
و بی‌ترسِ رفتن به آن طرفِ خیابان

تا کامی بگیرم از دودکش
دست دعا بلند کن
پایت را بزن زیر پای حریف و
اخراج شو از این جهان
تا داور می‌رود دوشی بگیرد و برگردد
تو سریع‌تر از ترنی که رختکن اگر تونل نباشد
دست‌کمی از شکاف ِ عمیقِ تفکرِ بازیکن و تماشاچی نیست
که احمقانه در خودش
برود به آفساید
سه‌متر بلند کند
پرچمی که کارش
مسخره‌کردن ِ باد است

بروم بیرون برای کدام کار؟
صبح همان شب است که آرایش کرده
بزک کرده مالیده سفید به صورت
پاشیده آب پشتِ آن‌ که هنوز
برچسب خواب دارد چشم‌هاش

…و کنده نمی‌شود از تخت زن
…و کنده نمی‌شود از تخت مرد

ساعت چه اضافه‌کاریِ احمقانه‌ای دارد
که حقوق این همه بشر
تبلیغ شبانه‌روزی جان‌کندن است

قبل‌از آن‌که خروس
گلویش را صاف کند
مرغ شو
و به تخمدانت فرمان حمله بده
تخمی هزار زرده از تبادل رنگ و دانه
دلیل ندارد تو چشم بگذاری و
یک طویله گم شود در مزرعه
و پستان‌ها به نیزه کشیده شوند
و تخم‌ها بشکنند
آن‌چه رویت شود
راوی را ببرد پای میزی که برچسب محاکمه
گوشه‌اش بلند شده است
مثل ناخنی که تجسم درد است
و گوشی که کشیده نقاش
یکی نیست که بشنود

آن‌چه ترن را زیبا می‌کند
تصاویر انبوه است و اندوه در کابین
آن‌چه تو را زیباتر می‌کند
تصاویر اندوه است و انبوه در خانه
که جارو کشیده نقاش
روی بومی که روش مردی با خنده‌ای مضحک
و کلاهی گشاد
دارد ترن را مسخره می‌کند

بروم سر کار
و پشت میز به کارمندان کشیده روی دیوار
سلام کنم
چای بریزم در گلو
و خودم را برسانم لب پنجره
سینه صاف کنم

قوقولی قوقو
قوقولی قوقو
قوقولی قوقو

وحید پورزارع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .