بستهی معرفی آثار هنری شهریور 1402
- یک کتاب: روح پراگ – ایوان کلیما
- یک فیلم: جایی که خرچنگها آواز میخوانند – اولیویا نیومن
- یک سریال: 1899 – باران بو اودار و یانیته فریزه
- یک آلبوم موسیقی: روزی روزگاری در شائولین – وو-تنگ
***
- روح پراگ – ایوان کلیما
سروش علینژاد
«ایوان کلیما» همزمان با حملهی آلمان نازی به چک در ۱۴ سپتامبر ۱۹۳۱ در پراگ متولد شد. این همزمانی، خود نشان میدهد که ایوان قرار است زندگی پر فراز و نشیبی را طی کند. کلیما در ۷۹ سالگی در گفتگویی که با مجله مهرنامه داشته، دربارهی زندگی آن سالها گفته است: «در ترزیناشتات که من سه سال و نیم آنجا بودم اتاق گاز نبود. با این حال صدها جسد دیدم. در آنجا مرگ یک تجربه روزانه بود. من به مرگ عادت کرده بودم و حتی دست کشیدن به یک جسد دیگر هیجانی برای من نداشت.»
پس از بهار پراگ تا سالها چاپ و نشر آثار این نویسنده و مقالهنویس در چک ممنوع بود. اما با این حال از کشورش خارج نشد. به گفتهی خودش او علاقهمند بود که در کنار شادیها و غمهای هموطنانش بماند و آنها را تجربه کند. او یک سال پیش از وقایع پراگ به دلیل انتقاد از سیستم کمونیستی چکسلواکی بازداشت نیز شد.
شرح این بیوگرافی کوتاه، دارای ارتباط زیادیست با اثری از او که در این یادداشت معرفی خواهیم کرد. یعنی کتاب «روح پراگ».
این کتاب مجموعهایست از بیست مقالهی ایوان کلیما که طی پانزده سال جمعآوری شده است. این اثر باعث نزدیکی ما با شرایط حاکم بر جامعهی پراگ در دههی ۵۰ میلادی میشود و همچنین کلیما، نظرات خودش را دربارهی هنر، ادبیات، فرهنگ، سیاست و… بیان میکند. این موارد سبب میشود که بتوانیم چگونگی رابطهی فکری یک نویسنده را با جامعهای که در آن زیست کرده ببینیم و درک بهتری از این موضوع داشته باشیم. بخشهای دیگری از این کتاب نیز به زندگینامهی این نویسنده اختصاص پیدا کرده است.
کتاب از پنج فصل تشکیل شده. فصل اول به تجربیات واقعی این نویسنده در اردوگاه آلمانهای نازیست. تجربیاتی تکاندهنده از نگاه یک اسیر جنگی که مرگ را هر لحظه در مقابل خود میبیند. فصل دوم به نظرات ایوان کلیما درباره فرهنگ، هنر و مسائلی از این دست اشاره دارد که به خوبی میتوان متوجه شد نوع نگاه این نویسنده درباره مسائل پیرامون و زمانهای که در آن حضور دارد، چگونه است. فصل سوم کتاب به مسئلهی قدرت و رابطهی فرهنگ و توتالیتاریسم در جامعه میپردازد. اینکه چگونه میتوان فرهنگ و ادبیات را زنده نگاه داشت. فصل چهارم نیز به بررسی نسبت سنت و مدرنیته و چگونگی رشد کردن جامعه در این کشاکش پرداخته است. در فصل آخر کتاب هم آثار «فرانتس کافکا» را بررسی و معرفی میشود.
این نویسنده در ابتدا با همین کتاب به جامعه ایران معرفی شده است. این اثر توسط دو ناشر، «نشر نی» و «انتشارات آگه» در سال ۱۳۸۷ به بازار کتاب ایران راه یافت. نشر نی، روح پراگ را با ترجمه «خشایار دیهیمی» منتشر کرده است اما باقی آثار این نویسنده با ترجمهی «فروغ پوریاوری» در ایران در دسترس خوانندگان قرار دارد.
کلیما در سال ۲۰۰۲ میلادی به پاس سالها فعالیت ادبیاش توانست «جایزهی فرانتس کافکا» را به خود اختصاص دهد.
کتاب روح پراگ را به کسانی که تمایل دارند با فضای اجتماعی حاکم بر کشور چکسلواکی در دههی ۵۰ میلادی آشنا شوند، پیشنهاد میشود. این اثر روایت نسبتا دقیقی را از شرایط زندگی در آن دوران به تصویر میکشد. روایتی که از دید یکی از بزرگترین نویسندگان چک تعریف میشود.
***
- جایی که خرچنگها آواز میخوانند – اولیویا نیومن
اسماعیل شهیدی
جایی که خرچنگها آواز میخوانند (Where the Crawdads Sing) فیلمی درام و معمایی است، محصول سال ۲۰۲۲ آمریکا که بر مبنای رمانی با همین نام از «دیلیا اونز» ساخته شده. کارگردانی این اثر سینمایی را «اولیویا نیومن» بر عهده داشته و فیلمنامهاش را «لوسی آلیبار» تدوین کرده است. در این فیلم دیزی ادگار-جونز، تیلور جان اسمیت، هریس دیکینسون، مایکل هایت، استرلینگ میسر جونیور و دیوید استراترن ایفای نقش میکنند.
این فیلم بعداز اکران با واکنشهای مثبت و منفی زیادی مواجه شد که البته بیشتر نقدها مثبت بودند و همچنین بیشترین نقد وارده متوجه لحن و داستان نامنسجم فیلم بوده است.
روایت این فیلم، داستان زندگی دختری به نام «کایا»ست که به همراه خانوادهی فقیرش در کلبهای نزدیک مرداب در کارولینای شمالی زندگی میکند. به دلیل بدسرپرست بودن و قماربازیهای پدر خانواده، مادر، خواهر و برادرهای کایا از آنجا فرار میکنند و او به همراه پدر قماربازش در آن کلبهی دورافتاده تنها میماند. در هفتسالگی، پدرش هم او را ترک میکند و کایا به تنهایی و با فروش صدفهایی که از مرداب جمع میکند، به امرار معاش میپردازد، به دلیل دورافتادگی از جامعهی شهری هیچگونه تحصیلاتی کسب نمیکند و مدام از سوی مردم و همسنهایش مورد آزار قرار میگیرد. تا جایی که به «دختر مرداب» معروف میشود.
کایا هیچ دوستی جز طبیعت، مرداب و قایق کوچکش ندارد تا اینکه برحسب اتفاق با کسی به نام «تیت» آشنا میشود که به او خواندن، نوشتن و اعداد را میآموزد و همین آشنایی و ارتباط بیشتر او با جهان شهری، او را در مظن اتهام قتل قرار میدهد که با توجه به خردهروایتها و پیشفرضهایی مبنی بر «دختر مرداب» بودنش، این اتهام را علیه او تقویت میکند.
کایا که بیشتر عمرش را در طبیعت سپری کرده و علاقهی شدیدی به پرندهها، حشرات و حیوانات دارد، بعد از آموزش خواندن و نوشتن، شروع به نقاشی کردن کتابهای مصور میکند و از آن پس، درآمدش بجای فروش صدف، بستن قرارداد با ناشران کتابهای مصور میشود و نوشتن و نقاشی کردن.
همانطور که اشاره شد، این فیلم بر مبنای رمانی به نام جایی که خرچنگها آواز میخوانند ساخته شده. این کتاب معروفترین اثر «دیلیا اونز» است که در سال ۲۰۱۸ در آمریکا منتشر شده و تبدیل به یکی از پرفروشترین رمانهای سال ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ مجلهی نیویورکتایمز شد. در سپتامبر ۲۰۱۸ این کتاب در کلوب کتابخوانی هلو سانشاین انتخاب شد که متعلق به ریس ویترسپون است. همچنین بهترین کتاب سال ۲۰۱۸ بارنز اند نوبل لقب گرفت. تا دسامبر ۲۰۱۹، بیش از ۴.۵ میلیون نسخه از این کتاب به فروش رفت و در لیست پرفروشترین کتابهای داستانی آمازون، رتبه اول را به خود اختصاص داد.
جایی که خرچنگها آواز میخوانند (موسیقی متن اصلی فیلم) توسط آهنگساز کانادایی میخائل دانا آهنگسازی شد. موسیقی متن شامل ۲۲ ترانه است. به جز ترانهی اصلی «کارولینا» (۲۰۲۲)، تمام آهنگها توسط دانا ساخته شدهاند. تیلور سوئیفت، خواننده و ترانهسرای آمریکایی، که ترانهی اصلی «کارولینا» را برای این فیلم نوشته و اجرا کرده است، بیان کرد که «سالها پیش وقتی کتاب را خوانده بود کاملاً در آن گم شده بود» و زمانی که تریلر تبلیغاتی فیلم برای اولین بار منتشر شد، میخواست «چیزی دلخراش و اثیری را خلق کند». قطعات دیگر موسیقی متن فیلم در مرحله پستولید ساخته شدند.
هرچند خرچنگها واقعا نمیتوانند «آواز بخوانند»! اما زمانی که مادر کایا اغلب او را تشویق میکرد تا در مرداب کاوش کند، به او میگفت: «تا جایی که میتوانی جلو برو… جایی که خرچنگها آواز میخوانند.» هنگامی که تیت نیز از این عبارت استفاده کرد، کایا از او معنی آن را را میپرسد و او پاسخ میدهد: «این به معنای جایی دور در داخل بوتههاست، جایی که موجودات وحشی، همچنان مانند موجودات وحشی رفتار میکنند.» دیلیا اونز، نویسندهی کتاب توضیح داده که از استفاده از این عبارت الهام گرفت، زیرا مادرش در کودکی از آن استفاده میکرد.
اتمسفر حاکم بر فیلم باعث میشود که مخاطب بتواند ارتباط خوبی را با اثر برقرار کند. همین نکته باعث میشود تا با فیلم قدرتمندی از لحاظ جنبههای احساسی روبرو باشیم. در مجموع این فیلم را میتوان یکی از آثار موفق اولیویا نیومن دانست.
***
- 1899 – باران بو اودار و یانیته فریزه
اسماعیل شهیدی
سریال ۱۸۹۹ مجموعهی تلویزیونی آلمانی و چندزبانه است که در ژانر درام تاریخی-حماسی و ترسناک معمایی ساخته شده. کارگردان این سریال «باران بو اودار» و «یانیته فریزه» هستند که پیش از این هم سریال موفق «دارک» را تولید کرده بودند. مجموعهی ۱۸۹۹ در سال ۲۰۲۲ از شبکه نتفلیکس منتشر شد و توانست توجهات مخاطبان و منتقدان زیادی را به خود جلب کند. هرچند که این سریال برای فصلهای بعدی تمدید شده بود، بعدها اعلام شد که ۱۸۹۹ با فصل اول به اتمام میرسد.
از نکات برجستهی این سریال، چندزبانه بودنش است که این امر حتی در تیم نویسندگی هم وجود دارد. شخصیتهای داستان با توجه به ملیتشان، به زبانهای آلمانی، انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی، لهستانی، دانمارکی، کاتالونیایی، نروژی، سوئدی و… صحبت میکنند و این موضوع باعث تمرکز بیشتر مخاطب بر روایت و شخصیتهای داستان میشود.
تیم نویسندگان این مجموعهی تلویزیونی هم به همین نسبت با زبانها و ملیتهای متفاوت حضور دارند. هرچند یانیه فریزه نویسندهی اصلی سریال است اما از جمله دیگر نویسندگان حاضر در این مجموعه میتوان به «اما کو» از هنگ کنگ، «کولین آلبرت» از فرانسه، «جروم بوکان-نلسون» از بریتانیا، «لیما دهنه» از برزیل و ایالات متحده، «جواشا لانگ» از ایالات متحده، «داریو مادرونا» از اسپانیا و «امیل نیگارد» از کشور دانمارک اشاره کرد.
باید اشاره کرد که در ابتدا تمام داستان ۱۸۹۹ به زبان انگلیسی نوشته شده و بعد در مرحلهی تولید سریال، بخشهای غیرانگلیسی توسط نویسندگان یا مترجمها به دیگر زبانها ترجمه شدهاند.
سریال ۱۸۹۹ روایت گروهی از مهاجران اروپایی و دیگر کشورهاست که قصد دارند از طریق دریا و سوار بر یک کشتی بخار غولپیکر از لندن به نیویورک بروند. مهاجرانی که هر کدام به دلیلی تن به این مهاجرت دادهاند، به گونهای که اینطور به نظر میرسد که همگی دارند از گذشته و زندگی سابقشان فرار میکنند و تنها چیزی که در آنها مشترک است، آرزوی رسیدن به آمریکاست. جایی که احتمالا بتوانند گذشته را فراموش و زندگی جدیدی را آغاز کنند. اما سفر آنها در میانهی راه و با روبرو شدنشان با یک کشتی مسافرتی دیگر با چالشها و پیچیدگیهایی مواجه میشود که بین ادامهی مسیر به سمت نیویورک و برگشت به لندن با تردید مواجه میشوند. در خلال همین پیچشهاست که ۱۴۰۰ مسافر این کشتی دست به شورش میزند و ویژگیهای شخصیتی و بکگراند هر کدام از مسافران و دلایل سفرشان به مرحلهی پرداخت میرسد.
از جمله نقدهایی که به این سریال شده، سرعت پایین سیر داستانیاش است. از آنجایی که این سریال قرار بوده برای فصلهای بعدی تمدید شود، احتمال میرود یکی از دلایل این ریتم کند همین موضوع باشد. هرچند از قسمت چهارم به بعد، ریتم اتفاقات و پیش رفتن روایت تقریبا به تعادل میرسد. یکی دیگر از دلایلی کندی روایت، پرداختن به عقبهی شخصیتهای اصلی است که در شروع هر قسمت، به یکی از این بکگراندها پرداخته میشود. مشابه این شکل از پرداختن به شخصیتها را میتوان در سریال Lost هم مشاهده کرد.
اما در مجموع میتوان این سریال را هم مثل سریال قبلی همین تیم کارگردانی موفق دانست. سریالی که قطعا میتواند مخطبین ژانر ترسناک و معمایی را راضی کند و ساعتها آنها را با روایت خود درگیر سازد.
***
- روزی روزگاری در شائولین – وو-تنگ
فرشاد صحرایی
گروه نه، قبیله
نشریههایی از جمله رولینگاستون و انامای از قبیلهی وو-تنگ به عنوان بزرگترین گروه هیپهاپ تاریخ یاد کردهاند. این گروه در اوایل دههی ۹۰ توسط سه پسرعمو با الهام گرفتن از فیلم رزمی «شائولین و وو-تنگ» تشکیل شد و بعدها با اضافه شدن ۷ عضو دیگر در سال ۱۹۹۳ اولین آلبوم خود را منتشر کرد. اعضای گروه به خاطر نسبت فامیلی، هممحلهای بودن و همچین به خاطر علاقهی مشترک به هنرهای رزمی، اسلام و کمیکبوک، تیم خود را یک قبیله میدانند نه یک گروه.
ویژگی
تم اصلی آثار قبیله، مافیا، جرم و جنایت، هنرهای رزمی و افکار امت پنج درصدی اسلام است. اصطلاحات به کار رفته در ترانهها و قصهی پسزمینهی کاراکترهایشان آنچنان گسترش یافته که ریزا -رهبر، آهنگساز و مغز متفکر گروه- در سال ۲۰۰۵ یک کتاب راهنما برای آشنایی با دنیای قبیله به چاپ رساند!
هر یک از اعضای اصلی قبیله خصوصیات منحصربهفردی دارند. برای مثال اینسپتاهدک در قافیهبازی مهارت دارد و گوستفیس کیلاه استاد قصهسراییست. این اعضا در کنار دهها عضو غیررسمی گروه که از آنها به عنوان «متحدان» یاد میشود تاکنون زیر نظر قبیله صدها آلبوم منتشر کردهاند.
وو-تنگ و سینما
جیم جارموش کارگردان مستقل امریکایی با دعوت از ریزا و جیزا برای حضور در فیلم «قهوه و سیگار»، قلمروی قبیله را به سینما هم کشاند. ریزا به کمک کوئنتین تارانتینو -که قبلاً برای آهنگسازی فیلم «بیل را بکش» همکاری کرده بودند -چند فیلم رزمی را از جمله «مردی با مشتهای آهنین» کارگردانی کرده.
شبکهی هولو هم به تازگی با انتشار سریالی دربارهی شکلگیری قبیله دوباره نام وو-تنگ را سر زبانها انداخته است.
آلبومی که ۸۰ سال دیگر منتشر میشود!
وو-تنگ تاکنون آلبومهای مختلفی از جمله «وارد تالار ۳۶ شوید» منتشر کرده که تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیختهاند، اما هفتمین آلبوم گروه یکی از متفاوتترین آثار تاریخ موسیقی است.
اعضای قبیله با الهام گرفتن از هنر رنسانس و مفهوم «هنر اعلی» تصمیم گرفتند آلبومی بسازند که فقط یک کپی از آن وجود داشته باشد و از پلتفرمهای استریم پخش نشود. «روزی روزگاری در شائولین» با جعبهی جواهرنشانش در گاوصندوقی در مراکش نگهداری میشد تا اینکه مارتین شکرلی توانست با مبلغ ۲ میلیون دلار آن را در حراجی به عنوان گرانترین آلبوم تاریخ موسیقی خریداری کند. یکی از شرایط قرارداد خرید آن بود که تا سال ۲۱۰۳ به پخش عمومی نرسد. با این حال مارتین شکرلی که وعده داده بود در صورت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات آن را پخش کند، بخشهای کوتاهی از آن را به اشتراک گذاشت. با توجه به اطلاعات لو رفته، این این آلبوم ۳۱ قطعه دارد و به دو بخش «مکتب شائولین» و «مکتب الله» تقسیم میشود.
سیروس بزرگمهر که از مشاورین قبیله محسوب میشود کتابی درمورد روند ساخت آلبوم ساخته که حقوق ساخت فیلمی بر اساسش توسط نتفلیکس خریداری شده است.