معرفی کتاب، فیلم و… – تیر ۱۴۰۳

  • یک کتاب: موسیقی آب گرم – چارلز بوکوفسکی/ سروش علی‌نژاد
  • یک فیلم: Winter’s Bone 2010 – دبرا گرانیک/ سروش علی‌نژاد
  • یک سریال:  2021 Scenes from a Marriage – هاگای لیوای/ نیلوفر نعمتی
  • یک آلبوم موسیقی: Illmatic 1994 – ناس/ فرشاد صحراییی

***

  • موسیقی آب گرم – چارلز بوکوفسکی (نشر نگر – ترجمه بهمن کیارستمی)

سروش علی‌نژاد

«موسیقی آب گرم» مجموعه‌ای جذاب از داستان‌های کوتاه به قلم نویسنده و شاعر آمریکایی، «چارلز بوکوفسکی» است که نخستین بار در سال ۱۹۸۳ منتشر شد. این کتاب، مانند بسیاری از آثار بوکوفسکی، به عمق واقعیات سخت زندگی شهری می‌پردازد و مجموعه‌ای از روایت‌ها را ارائه می‌دهد که هم بی‌رحم و هم به طرز شگفت‌انگیزی مهربان هستند. این کتاب در سال اخیر توسط «نشر نگر» و با ترجمه‌ی «بهمن کیارستمی» به بازار کتاب ابران معرفی شد.

بوکوفسکی، که اغلب از او به عنوان «شاعر فرودستان آمریکایی» یاد می‌شود، در به تصویر کشیدن زندگیِ جاری در حاشیه‌ی جامعه، استادی بی‌نظیر است. موسیقی آب گرم این استعداد را از طریق مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به نمایش می‌گذارد که زندگی افراد فرودست جامعه را کاوش می‌کند. الکلی‌ها، قماربازان، بازنده‌ها و مطرودان. این شخصیت‌ها اغلب در تلاش برای بقا در دنیایی هستند که به نظر می‌رسد نسبت به وجود آن‌ها بی‌تفاوت یا حتی دشمن است.

داستان‌های کتاب به سبک خاص بوکوفسکی نوشته شده‌اند: خام، مستقیم و بی‌پرده. نثر او مختصر و فاقد هرگونه زینت‌های اضافی است که به واقعیت‌های سختی که شخصیت‌هایش با آن‌ها روبرو هستند، انعکاس می‌دهد. این رویکرد مینیمالیستی به بوکوفسکی این امکان را می‌دهد که به قلب موضوع برسد، اغلب با طنزی سیاه که هم شوک‌آور و هم تأثیرگذار است.

یکی از چشم‌گیرترین جنبه‌های کتاب، به تصویر کشیدن وضعیت انسانی است. شخصیت‌های بوکفسکی اغلب به شدت دارای نقص هستند، اما با سطحی از همدلی به تصویر کشیده می‌شوند که مبارزات آن‌ها را برای خواننده ملموس می‌کند. خواه نویسنده‌ای که معتاد به الکل است، یک قمارباز بداقبال، یا مردی که با روزمرگی شغلی بی‌روح دست و پنجه نرم می‌کند، شخصیت‌های بوکوفسکی با تمام عیب‌هایشان قابل ارتباط هستند.

موسیقی آب گرم از بسیاری جهات می‌تواند بازتابی از زندگی خود بوکفسکی باشد. او که در سال ۱۹۲۰ در آلمان به دنیا آمد و در لس‌آنجلس بزرگ شد، زندگی ابتدایی‌اش با فقر، سوءاستفاده و احساس عمیق بیگانگی همراه بود. این تجربه‌ها دیدگاه و نویسندگی او را شکل دادند و او را به یکی از برجسته‌ترین صداهای ادبیات آمریکا تبدیل کردند. آثار بوکوفسکی اغلب مرز بین داستان و زندگی‌نامه را محو می‌کنند و این کتاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. داستان‌ها با حس اصالتی نوشته شده‌اند که نشان می‌دهد بوکوفسکی از تجربه شخصی می‌نویسد، یا حداقل از درک عمیقی از دنیایی که توصیف می‌کند دارد. شاهد بارز این نکته حضور شخصیت «چیناسکی» در اکثر داستان‌های کتاب است. شخصیتی که آلترایگوی خود نویسنده در داستان‌هایش است و می‌توان آن را ارجاعی واضح به سال‌های جوانی بوکوفسکی دانست.

عنوان موسیقی آب گرم خود گویای سبک و مضامین بوکوفسکی است. این عنوان حس ناراحتی و قرار گرفتن در مرزها را القا می‌کند، همانند شخصیت‌های داستان‌هایی که دائماً در آستانه فروپاشی هستند. «موسیقی» در عنوان می‌تواند استعاره‌ای برای ریتم زندگی باشد، با تمام فراز و نشیب‌ها، لحظات هماهنگی و ناهماهنگی‌هایش. در دنیای بوکوفسکی، زندگی اغلب بیشتر ناهماهنگ است تا هماهنگ، اما در این ناهماهنگی زیبایی خاصی وجود دارد، حقیقتی خام و بی‌فیلتر که بوکفسکی با مهارت فوق‌العاده‌ای آن را به تصویر می‌کشد.

یکی از مضامین مکرر در کتاب، مبارزه برای بقا در جهانی سخت و بی‌رحم است. شخصیت‌های بوکوفسکی اغلب در برابر مشکلات عظیمی می‌جنگند، چه فقر، چه اعتیاد، یا صرفاً سنگینی خردکننده زندگی روزمره. با این حال، با وجود تیره و تار بودن شرایطشان، این شخصیت‌ها از نوعی مقاومت برخوردارند، امتناع سرسختانه‌ای از تسلیم شدن، حتی زمانی که همه چیز علیه آن‌هاست. بهترین نمونه‌ این جنس از مقاومت را می‌توان در زندگی خود بوکوفسکی پیدا کرد، زیرا او خود از موانع بسیاری عبور کرد تا به یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان نسل خود تبدیل شود.

یکی دیگر از مضامین کلیدی، جستجوی معنا در جهانی است که به نظر می‌رسد بی‌معنا باشد. شخصیت‌های این نویسنده اغلب به دنبال چیزی می‌گردند. عشق، موفقیت، خوشبختی. اما این چیزها از شخصیت‌های داستان‌هایش در فرارند. با این حال، نکته مهم خود این جستجوست. شخصیت‌های بوکوفسکی ممکن است همیشه آنچه را که می‌خواهند پیدا نکنند، اما به جستجو ادامه می‌دهند و تسلیم نمی‌شوند.

در نهایت، موسیقی آب گرم مجموعه‌ای قدرتمند است که جوهره نویسندگی بوکفسکی را در خود جای داده است. این کتاب خواننده را با واقعیت‌های سخت زندگی مواجه می‌کند، اما این کار را با طنزی تلخ انجام می‌دهد که خواندنش را جذاب می‌کند. برای طرفداران بوکوفسکی، این اثر، کتابی ضروری در مجموعه آثار اوست. چرا که نگاهی اجمالی به ذهن نویسنده‌ای ارائه می‌دهد که از برخورد با جنبه‌های تاریک‌تر تجربه انسانی هراسی ندارد. برای تازه‌واردان، این کتاب مقدمه‌ای قوی، اما به طرز عجیبی زیبا، به دنیای چارلز بوکوفسکی است، دنیایی که در آن زندگی اغلب دشوار است، اما همیشه ارزش زیستن دارد.

***

  • Winter’s Bone 2010 – دبرا گرانیک

سروش علی‌نژاد

“Winter’s Bone” به کارگردانی «دبرا گرانیک»، یکی از فیلم‌های درخشان و کمتر دیده شده است که با وجود تحسین فراوان از سوی منتقدان، نتوانست آنطور که شایسته‌اش است در گیشه موفق باشد. این فیلم که در سال ۲۰۱۰ به روی پرده سینماها رفت، نمایشی بی‌نظیر از زندگی سخت و خشنی است که در دل کوهستان‌های اوزارک جریان دارد. فیلم بر اساس رمانی به همین نام نوشته «دنیل وودرل» ساخته شده و توانست در همان سال با دریافت جایزه‌های متعدد از جشنواره‌های مختلف، از جمله چهار نامزدی اسکار، جایگاه خود را در میان منتقدان محکم کند.

داستان فیلم حول محور زندگی دختری ۱۷ ساله به نام «ری دالی» (با بازی جنیفر لارنس) می‌چرخد که مجبور است در نبود پدر و مادر، مسئولیت خانواده‌اش را به دوش بکشد. ری که در فقر مطلق زندگی می‌کند، باید از دو خواهر و برادر کوچک ترش و همچنین مادر بیمارش مراقبت کند. ماجرا زمانی پیچیده‌تر می‌شود که ری متوجه می‌شود پدرش، که به دلیل جرائم مرتبط با تولید مواد مخدر در حبس به سر می‌برد، خانه خانوادگی‌شان را به عنوان وثیقه به دادگاه ارائه کرده و اکنون ناپدید شده است. ری برای اینکه از فروش خانه و آواره شدن خانواده‌اش جلوگیری کند، مجبور می‌شود به دنبال پدرش بگردد و در این راه با تهدیدها و خطرات فراوانی روبرو می‌شود.

فضاسازی و تنش‌های درونی فیلم از مهم‌ترین نقاط قوت آن است. «Winter’s Bone» به شکلی بی‌نظیر موفق می‌شود تا احساسات شخصیت‌ها و محیط سرد و تاریک کوهستان‌های اوزارک را به تصویر بکشد. تماشاگر به راحتی می‌تواند احساس انزوا و ناامیدی را که در تاروپود زندگی ری تنیده شده، حس کند. فیلم از همان ابتدا مخاطب را به دنیای پرتلاطم خود می‌کشاند و او را وادار می‌کند تا با شخصیت‌های داستان همراه شود. به کار بردن رنگ‌های سرد و تیره و استفاده از موسیقی متناسب، این حس را تقویت می‌کند.

بازی جنیفر لارنس در نقش ری دالی یکی از نقاط اوج فیلم است. لارنس که در آن زمان تنها ۲۰ سال داشت، با اجرای بی‌نظیر خود توانست نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن را برای این فیلم به دست آورد. او با نمایش احساسات متناقضی مانند ترس، خشم، ناامیدی و شجاعت، شخصیت ری را به شکلی باورپذیر و ملموس به تصویر می‌کشد. بازی او به قدری قوی و تاثیرگذار است که تماشاگر به راحتی می‌تواند با او همذات‌پنداری کند و تمام دشواری‌ها و مبارزات او را درک کند.

فیلمنامه و کارگردانی اثر نیز درخشان هستند. دبرا گرانیک با دقت خود، هر صحنه را چنان تنظیم کرده که تماشاگر همواره احساس تعلیق و ناامنی را تجربه می‌کند. فیلمنامه که توسط خود گرانیک و «آن روسلینی» نوشته شده، توانسته است به خوبی دنیای تیره و تاریک وودرل را به تصویر بکشد. هر دیالوگ و هر حرکت شخصیت‌ها در خدمت پیشبرد داستان و انتقال احساسات عمیق آن‌هاست. گرانیک موفق می‌شود با یک روایت واقع‌گرایانه، تماشاگر را با زندگی سخت و پر از مصیبت شخصیت‌هایش آشنا کند.

تم اجتماعی فیلم نیز شایسته توجه است. «Winter’s Bone» به خوبی توانسته است تصویر دقیقی از زندگی در جوامع حاشیه‌نشین آمریکا ارائه دهد. فیلم به موضوعاتی همچون فقر، جرم و جنایت، خانواده‌های از هم‌گسسته و نقش زنان در چنین جوامعی می‌پردازد. ری دالی که به نوعی نماینده این زنان است، با تمام توان تلاش می‌کند تا خانواده‌اش را حفظ کند، در حالی که هیچ گونه حمایت دولتی یا اجتماعی از او صورت نمی‌گیرد. فیلم به شکلی ظریف و هوشمندانه، نقدی بر سیستم‌های اجتماعی و اقتصادی آمریکا نیز وارد می‌کند.

یکی دیگر از جنبه‌های برجسته «Winter’s Bone»، سبک رئالیستی آن است. فیلم با استفاده از بازیگران غیرحرفه‌ای در نقش‌های فرعی و همچنین فیلم‌برداری در لوکیشن‌های واقعی، توانسته است حسی از اصالت و صداقت را به مخاطب القا کند. انتخاب چنین سبکی، به فیلم عمق بیشتری بخشیده و باعث شده تا داستان به شکلی طبیعی و ملموس به نمایش درآید.

در نهایت، «Winter’s Bone» را می‌توان یکی از آثار شاخص دهه گذشته در ژانر درام دانست؛ این فیلم نه تنها یک داستان تاثیرگذار از مبارزات یک دختر جوان را روایت می‌کند، بلکه تصویری دقیق و دردناک از زندگی در جامعه‌ای حاشیه‌نشین ارائه می‌دهد. اگرچه فیلم به دلیل فضای تاریک و روایت سنگینش ممکن است برای همه جذاب نباشد، اما تماشای آن برای کسانی که به دنبال آثاری با عمق و معنای بیشتر هستند، بسیار توصیه می‌شود. «Winter’s Bone» نه تنها تجربه‌ای سینمایی، بلکه نوعی واکاوی روانشناختی و اجتماعی از انسان‌ها و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنند.

***

  • 2021 Scenes from a Marriage – هاگای لیوای

نیلوفر نعمتی

مینی سریال صحنه‌هایی از یک ازدواج ۲۰۲۱ به کارگردانی و نویسندگی هاگای لیوای برداشت مدرنی از اثر کلاسیک اینگمار برگمان است که به ما نشان می‌دهد چگونه عشق و روابط در گذر زمان دچار تغییر شده و در جریان یک رابطه چه تعارضاتی ایجاد می‌شود. این سریال درام با نگاهی عمیق به زندگی زوجی به نام‌های جاناتان و میرا، به بازیگری اسکار آیزاک و جسیکا چستین، به بررسی ظرافت‌ها و پیچیدگی‌های رابطه زناشویی می‌پردازد. هاگای لیوای ضمن وفاداری به فیلم برگمان، سریال را با مسائل و موضوعات مدرنی چون تغییر ساختار خانواده‌ و همچنین تغییر نقش‌های جنسیتی نیز تطبیق داده است.

یک زوج که طبق معیارهای جامعه زوجی موفق به شمار می‌آیند، پس از ده سال زندگی مشترک در مسیر سقوط رابطه قرار می‌گیرند. میرا به‌یک‌باره تصمیم گرفته که به زندگی زناشویی خود خاتمه داده و با معشوق جدیدش سفری را شروع کند. اما آیا مسیر روابط به یک‌باره است که تغییر می‌کند؟ یا اینکه فقط یک طرف رابطه در چنین تصمیمی دخیل است؟ این سریال به خوبی نشان می‌دهد که چگونه هر تغییر و تصمیمی در رابطه، هرچه‌قدر هم تکانشی در طول زمان شکل گرفته و هر کنش و واکنشی میان زوجین یک‌طرفه نبوده بلکه در یک چرخه‌ی تعاملی است که ایجاد می‌شود و یکی بر دیگری اثر گذاشته و متقابلا تاثیر می‌گیرد.

در طول پنج قسمت، مخاطب شاهد تحولات و چالش‌هایی است که این زوج در طول ۵ سال بعد از تصمیم به جدایی با آن‌ها روبه‌رو می‌شوند و در هر قسمت با لایه‌های جدیدی از شخصیتها، گذشته و روابطشان آشنا شده که هر کدام تأثیری عمیق بر درک روایت و شخصیت‌ها دارد. هر قسمت را می‌توان مرحله‌ای از تجربه‌ی سوگ این دو شخصیت در ارتباط دانست: انکار، خشم، چانه‌زنی، افسردگی و پذیرش.

زمان و مکان دو عنصر کلیدی سریال هستند. در طول زمان است که سیر تحول شخصیت‌ها پدیدار شده و از مکان نیز به عنوان عنصری برای نشان دادن این تحولات استفاده شده است. از ویژگی‌های دیگر این اثر شکستن دیوار چهارم است که گویی به مخاطب این معنا را می‌رساند که در هر رابطه‌ای، هرچه‌قدر هم نزدیک، باز هم درجه‌ای از نقش بازی کردن وجود دارد. امری که البته می‌تواند نکته منفی سریال نیز باشد چرا که از باورپذیری آن کم می‌کند و این در حالی است که، صرف نظر از این مسئله، مخاطب با روایتی روبه‌روست که قطعا خود نیز به اشکال مختلف آن را تجربه کرده است و با آن همذات‌پنداری می‌کند؛ چراکه احساسات انسانی و عواطف پیچیده‌ی درگیر روابط تجربه‌ای مشترک میان همگان است‌.

اسکار آیزاک و جسیکا چستین با بازی‌هایی قوی توانسته‌اند احساسات، تعارضات و تنش‌های شخصیت‌ها را به خوبی نمایش دهند و به شیوه‌ای ظریف به خلق تصویر کشمکش‌های درونی آنها بپردازند. این سریال با روایتی گیرا، تصویربرداری خوب و موسیقی متن فوق‌العاده، مخاطب را به سفری عاطفی دعوت می‌کند که در آن هر لحظه، هر نگاه و هر کلمه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

***

  • Illmatic 1994 – ناس

فرشاد صحرایی

ایلماتیک اولین آلبوم استودیویی نصیر جونز ملقب به «نص» است که از دید بیلبورد و رپرهای بزرگی از جمله امینم و کانیه وست و… به عنوان بهترین آلبوم رپ تاریخ شناخته می‌شود.
این آلبوم با فروش ۶۰ هزار نسخه در سال انتشارش ۱۹۹۴ کمتر از انتظارات عمل کرد ولی با گذر زمان توانست با جلب نظر اساتید دانشگاه و همچنین ثبت شدن در گنجینه‌ی آثار ملی آمریکا نام خود را به عنوان یک آلبوم «کلاسیک» ثبت کند‌.

نص در سال ۱۹۹۲ با انتشار تک‌آهنگ Halftime برای موسیقی متن فیلم Zebrahead توانست نظر دی‌جی پرمیر، پرودوسر معروف نیویورکی را جلب کند و به کمک هنرمندهای مطرح دیگری از جمله کیوتیپ و پیت‌راک، ایلماتیک را در ۲۰ سالگی ضبط کند.

با توجه به اینکه پدر نص نوازنده‌ی جاز بوده، تأثیرات جاز را می‌شود در بیت‌ها و ساختار قطعات این آلبوم ۱۰ ترکه دید. یکی از دلایل تاثیرگذاری این مجموعه استفاده‌ی نص از طرح قافیه‌های پیچیده و آرایه‌های ادبی مختلفی از جمله جناس و تشبیه و… است.

همانطور که از کاور آلبوم پیداست، تم این مجموعه درمورد فقر، اعتیاد، گروه‌های گنگستری و تجربیات نص به عنوان یک نوجوان در این فرهنگ است. یکی از قطعات این آلبوم که به خوبی فضای آلبوم را نشان می‌دهد ترک One Love است. نص در این آهنگ از طریق نامه‌نگاری دو دوست که یکی در زندان و دیگری درگیر اتفاقات محله‌شان است، قصهٔ تراژیکی که برگی از زندگی هر روزهٔ سیاهپوستان آمریکایی به شمار می‌رود را به تصویر می‌کشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .