باران عمود می‌ز‌ند – شعری از رضا شالبافان

باران عمود می‌ز‌ند از سمت دلبری
بر سنگفرش منزجر نابرادری

من عاشق تو هستم و این اتفاق سخت
آمیزه‌ای‌ست بین جنون و فسونگری

می‌خواستم نسیم شب قبل من شوی
ای گیسوان مانده به دستان دیگری

یا مرگ یا نسیم… نباید فرار کرد
ماییم و کوچه‌خاکی جفت کلانتری

“کز هر طرف نرفته به بن‌بست می‌رسیم”
یا مرگ یا نسیم… الو… خانم پری

من عاشق تمام قد چشم‌های تو
من را کشانده‌اند به یک جنگ زرگری

آهنگران بلخ دوباره گریختند
در شوشتر به دار کشیدند مسگری

اینجا تمام کوچه تماما بدون توست
عشقت نه سرسری‌ست ولی تو بر آن سری

بر باد می‌دهی سر زلف بلوند خود
از گوشه‌ی حصار شب سرد روسری

وقتی مرید حضرت پروانه بوده‌ای
با این حساب راه به جایی نمی‌بری

هرشب تو را و نام تو را داد می‌زند
باز این پسر به یمن نفس‌های آخری

حالا هنوز رو به خودش گریه می‌کند
باران عمود میزند از سمت دلبری

رضا شالبافان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز است که موضوع گوگل است Privacy Policy and Terms of Use.

من با این شرایط موافق هستم .