شعری از نرگس یاری

سلام آقای «شین»

و شین ابروهاش را داد بالا

تیتراژ که به بازیگران رسید

برای آخرین اعتراض مدنی

از نقطه تراشید.

 

زیرنویس به تپش افتاد

و صفحه با عشوه‌های حروف الفبا

صحنه‌ای‌تر شد

دال

جیم

طا

کاف

 

گم‌‌ شدی

بین سی‌ویک حرف

 

– بادندانه‌های خالی چند کلمه می‌توان ساخت که صدای تورا

داده باشند؟! –

 

برگشتم روی کیبورد

دایره می‌چرخید

اطمینان که از آپلود افتاد

دست کشیدم روی اولین صدای عقربه

عَ

اَ

 

گوش کن!

و به من بگو

کدام حرف می‌تواند تعیین کند که شنیده‌ایش؟!

همیشه شروع‌ها شبیه‌اند

مثلِ تمام داستان‌های عاشقانه‌ای که دوره‌ی دبیرستان می‌خوانی،

حتی اگر «گاسپار» هم به لوکیشن‌هاش تجاوز کرده‌ باشد!

حالا

چه‌ فرقی می‌‌کند عین باشد یا اَ

 

تو به این فکر کن

چند روز

چند هفته

چند ساعت

طول می‌کشد یک مترجم حرف جدیدی پیدا کند که صدای قبلی را داشته‌ باشد؟!

 

می‌روم به اولین صفحه

به بودنِ بی‌صدات

به «هست»

couldnt refresh feed

تو گمی

نیستی!

چرخیدمت

مثل فلشی که از نیست به همان نیست می‌چرخد

سر به دنبال پا

پا به‌ دنبال سر

بی‌ تن

 

تو صدایی!

سایه‌ای برای دندانه‌ها

تنه‌ای برای کلمه

 

و من باز چرخیدم

مثلِ فلشی که نمی‌آوردَت

روی یک صفحه‌ی سفید

مثل «ق».

 

تنها

روی آخرین صحنه‌ی یک‌ کلمه

«عشق»

 

نرگس یاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *