وقوع داغ وقوع داغ است اتفاقی که اینگونه فرق باز می کند و در اتاقی که چشمی ندارد از خورشید پای سفره ای که جای خالی بسیار دارد این بار چه کسی بگذارم؟ مسافری که می توانست سفر گود کرده باشد! نه طوری دیگری دورم که خلوت پهن می کنند …
Read More »Tag Archives: شعر، عرفان دلیری
شعری از عرفان دلیری
پروسیک برای پشتِ پای لبانی که از جانبِ جاریِ جای این صدا!… زخم که میخورند دور میشوند و دوره میکند یکی اینجا مضراب گلویم را خوانندهی گرامی! بر شاهراهی که در خون و تیغ جمع میشود نمیشود دیگر به عکسی که مدام دهانمان برعکس میکند تا دوباره کمی …
Read More »شعری از عرفان دلیری
تفاله از تفاله فال بریز که من چشمها را تلخ دوست دارم باید که فوراً تکهای از دو بازویِ بی شکل بردارم و بر ضلع لبی بنشانم که زبانم شکل بگیرد از تریاک دست میبرم تا تلفظ ِ سینه که از عبور زبان بر این تاج منحنی پردهای بیفتد باز …
Read More »