آب روی تنت جمع بستنِ ماهیهاست
آغوش کنی کف دستهات و بیندازی به رود
این چه آغوش کشیدن که هربار میشود دورتر
نینداز
این ماهی دریا نمیداند
به کجا کنم اشاره؟
تمامِ دورها را آغوش کشیدهای
آسمان!
شب در کدام ماهی غولپیکر پولک پولک کرده نگاهت را
شب-پولکهایم را مصادره نکنید به نجوم
اگر ماهی حرف صامتیست از دریاهای شما
زمین توأمان صامت و مصوت است در این ماهی
آناهیتا* دستهاش خشک شده از نگهداشتِ اقیانوس
درگیر ماهیهای در دستانش
خواست بیندازد به رود بزرگتری
به جای ماهی، تصمیم افتاد
گمان کرد آسمان شکل قانعکنندهای است از بزرگ
در همزیستی دست و ماهی
باله درآوردهاند انگشتان آناهیتا
دستهای جا
ر
ی
دست
های
جا
ر
ی
آسمانِ پیشاآناهیتا امتدادِ زمین نبود؟
مرداب مومیایی اشکهای او نیست؟
این همه جریان در مرداب ماتشان زده
به چگونه در کف دست
جریان نیافتن رود را گرفتهایم؟
رودهایی شنا میکنند برخلاف جریان
تنها مرداب برخلاف خود جریان شنا کرد
و جستجو که در قرقرهی قلاب سرگردان است
تنها صید موجود برایش صیادانند
ماهی گیج بین کف دریا و کف دستانت
نینداز
این دستها میراث سقوط تمام پرندگانند؟
دست ندارم اینها رویای سبزنشدهی درختی در شانههایماند
دریا شاید تنها گورستانیست که زندهاند دفنشدههاش
مرددم کدام سمت گور؟ کدام سمت حیات؟
مرددم اینهمه سال
تابوتها تشییع میکردند سوگواران را یا بالعکس
آرزوهای مردهام را لمس شدهای
به دریا به روی روحِ دریا را لمس
شاید سبز شد دو رویا بر شانهام
*ایزد آب در ایران باستان
عارف معلمی