قفس – صادق چوبک اکتبر 19, 2020 داستان لب جو، نزدیک قفس، گودالی بود پر از خون دلمه شدهی یخبسته که پر مرغ و شلغم گندیده و ته سیگار و کله و پاهای بریدهی مرغ و پهن اسب توش افتاده بود. کف قفس خیس بود. از فضلهی مرغ فرش شده بود. خاک و کاه و پوست ارزن قاتی … بیشتر بخوانید » اشتراک گذاری فیس بوک توییتر