برای تمام لحظات پیر و کبودی که روزگاری بر من گذشت؛ امروز هم هیچ سایهای از خودم را نکشتم. نشستهام روبهروی خودم و همچنان دارم خودم را تو روی خودم تف میکنم. سلام. هوا دارد تاریک میشود و من هنوز از روی صندلیام بلند نشدهام، از نشستن و ایستادن و …
Read More »