معرفی کتاب، فیلم و… – اسفند ۱۴۰۲

بسته‌ی معرفی‌ آثار هنری اسفند ۱۴۰۲

  • یک کتاب: جنگل واژگون – جی. دی. سلینجر/ سروش علی‌نژاد
  • یک فیلم: شب، داخلی، دیوار 2022 – وحید جلیلوند/ نیلوفر نعمتی
  • یک آلبوم موسیقی: اتوبان 1974 (Autobahn) – Kraftwerk/ فرشاد صحرایی
  • یک سریال: بزرگ‌شده توسط گرگ‌ها 2020 (Raised by Wolves) – آرون گوزیکوفسکی/ اسماعیل شهیدی

***

  • جنگل واژگون – جی. دی. سلینجر

سروش علی‌نژاد

تنها، عنوان رمان «جنگل واژگون» از «جی‌. دی. سلینجر» می‌تواند بازنمایی فضای تلخ داستان باشد، و اتمسفر سنگین حاکم بر روایت را به ما نشان دهد. جنگل واژگون جزو داستان‌هایی‌ست از سلینجر که اجازه چاپ آن را به کسی نداده است و رمان، به صورت سریالی در یکی از مجلات آمریکا منتشر شد.

جنگل واژگون روایت زنی‌ست به نام «کورین». رمان با تولد یازده سالگی این دختر آغاز می‌شود. روزی که باید جزو یکی از شادترین لحظات یک دختربچه باشد اما مسائلی که پیش می‌آید مانع آن شده است. کورین از کودکی، با پسربچه‌‌ای به نام «فورد» آشناست که در آینده، یکی از شاعران بزرگ آمریکا می‌شود. داستان در ادامه با عبور از روزهای کودکی، به نحوه‌ی شکل‌گیری رابطه‌ی این دو، بعد از سال‌ها بی خبری می‌پردازد. به دنبال آن، سلینجر، عمیق‌ترین احساسات انسانی را به تصویر می‌کشد. احساساتی که بدون شک بر هر کسی که رمان را بخواند اثر خواهد گذاشت.

سلنیجر مثل همیشه در این داستان ثابت کرده که بسیار در نوشتن دیالوگ‌ها ماهرانه عمل می‌کند و می‌تواند به وسیله‌ی آن‌ها و به دنبالش، خلق موقعیت‌هایی که شخصیت‌ها را در آن قرار می‌دهد، عمق بسیار زیادی به کرکترهای داستان ببخشد. به طوری که انگار شخصیت‌های رمان از کاغذ بیرون می‌آیند و می‌توانند ساعت‌ها پس از مطالعه کتاب با شما زندگی کنند!

داستان از جنبه‌های نمادگرایانه هم بسیار قابل بررسی است. خواننده می‌تواند به جامعه آمریکا در آن دوران نزدیک شود، روابط انسانی موجود در آن ساختار را دریابد و اگر کمی کنجکاو باشد، با طرح پرسش‌های مختلف برای خود، به چرایی وقوع برخی از اتفاقات در داستان، پاسخ دهد. مسائلی که سلینجر به شکل مستقیم به آن‌ها نپرداخته و این فرصت را به مخاطب داده تا با تأویل‌های متفاوت بتواند داستان را در ذهن خود ادامه دهد.

سلینجر خود نیز در این رمان، به شکل غیر مستقیم، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند. اینکه آیا واقعا معنویت و هنر مترادف همند؟ اینکه در یک جامعه مدرن، هنر و پرداختن به آن می‌تواند هنوز ادامه پیدا کند؟ مسائلی که می‌توان درباره‌ی هرکدام از آن‌ها ساعت‌ها گفتگو کرد و مطلب نوشت.

عنوان کتاب برگرفته از یکی از اشعار فورد در داستان است. شخصیتی که از کودکی تحت تاثیر مادر کنترلگر خود است و تلاش دارد به طریقی مسیر خود را پیدا کند. مثل جنگلی که مجبور است واژگون شود و در زمین به رشد خود ادامه دهد!
«نه سرزمین هرز
كه بزرگ جنگلی واژگون
شاخ و برگ‌هایش
همه در زیرزمین»

در انتها این رمان را نه فقط به طرفداران سلینجر یا ادبیات آمریکا، بلکه به تمام کسانی که ادبیات را به شکل جدی دنبال می‌کنند، پیشنهاد می‌‌دهم. چرا که جنگل واژگون اهمیتی فراتر از صرفا یک رمان ساده دارد. جنگل واژگون آیینه‌ای‌ست از زیست انسان امروز. همچنین برای کسانی که مشتاق به نوشتن داستانند، این کتاب همانند یک کلاس درس همیشگی عمل می‌کند.

***

  • شب، داخلی، دیوار 2022 – وحید جلیلوند

نیلوفر نعمتی

فیلم شب، داخلی، دیوار به کارگردانی وحید جلیلوند تازه‌ترین اثر این کارگردان است که به‌تازگی از اکران آن جلوگیری شده و نسخه‌ی قاچاق آن در دسترس مخاطب قرار گرفته است. این فیلم نخستین بار در جشنواره ونیز ۲۰۲۲ اکران شد و نوید محمدزاده، دایانا حبیبی و امیر آقایی از بازیگران آن هستند. ژانر فیلم را می‌توان درام، معمایی، رازآلود و جنایی دانست و وجه نمادین آن نیز قابل توجه است.
داستان درباره فرار زنی متهم به قتل است که از پلیس فرار کرده و در خانه‌ای پنهان می‌شود. فیلم با اقدام علی، مالک خانه، به خودکشی آغاز می‌شود. نابینا بودن علی نخستین امری است که از همان سکانس آغازین به تصویر در می‌آید. سکانسی که اضطراب و استیصال حاکم بر داستان و شخصیت‌ها را به‌خوبی منتقل می‌کند. در طول داستان این دو شخصیت یکدیگر را پیدا کرده و با هم آشنا می‌شوند.
فضای فیلم شب، داخلی، دیوار فضایی تاریک، خفقان‌آور، کهنه و ماتم‌زده است. دو شخصیت اصلی آن شخصیت‌هایی مستاصل، مردد و رنجور هستند که در شرایطی ناگزیر قرار گرفته‌اند. کارگردان مهارت بالایی در انتقال این احساسات و ترسیم آن داشته است، هرچند شخصیت‌پردازی ضعیف مانع از آن شده تا فیلم در مجموع اثری قوی باشد.
از نگاه منتقدان کارگردانی جلیلوند و ایفای نقش دو بازیگر اصلی درخشان بوده، به ویژه نحوه حرکت دوربین که هم در ترسیم دنیای درون شخص کم‌بینا و هم در ترسیم فضای تاریک و خفقان‌آور روایت موفق عمل کرده است. در سکانس‌هایی که نوید محمدزاده، فرد کم‌بینا، به تنهایی حضور دارد دوربین فقط روی او متمرکز بوده و مخاطب هم تنها نمای بسته‌ای را می‌بیند که شخصیت کم‌بینا حضور دارد و صرفا در سکانس‌هایی که کاراکترهای دیگر حضور دارند نمایی بازتر مشاهده می‌شود. طراحی محیط، رنگ‌های به کار رفته، ساختمان‌ها و لوازم نیز از نقاط قوت فیلم در نشان دادن فضایی غم‌بار و کهنه است و ترکیب آن با بازی بازیگران و انتقال احساساتشان خشمی نهفته را روایت می‌کند. در مقابل این نکات مثبت، منتقدان به ضعف فیلم‌نامه و شخصیت‌پردازی نیز پرداخته‌اند. فیلم‌ خیلی زود از فضای پرتنش نخستین خود فاصله گرفته و ریتم کند و پرتعلیقی پیدا می‌کند به‌گونه‌ای که بخش میانی تاحدودی به تکرار رسیده و خسته‌کننده می‌شود بدون آن که وارد لایه‌های عمیق‌تری از کاراکترها شود.

***

  • اتوبان 1974 (Autobahn) – Kraftwerk

فرشاد صحرایی

عموماً از گروه کرفت‌ورک به عنوان پیشگامان موسیقی الکترونیک یاد می‌شود. این گروه در طول فعالیت ۵۴ ساله‌اش ۱۱ آلبوم منتشر کرده و ترکیب‌بندی اعضایش بارها عوض شده است. فلوریان اشنایدر و رالف هوتر بنیانگذاران این گروه ابتدا با تأثیر گرفتن از «بیچ‌بویز» کار خود را با پاپ و کرات‌راک شروع کردند.
از ویژگی‌های این گروه می‌شود به رواج استفاده از تجهیزات مدرنی از جمله سینث، درام‌ماشین و وکودر اشاره کرد. متن موزیک‌هایشان اغلب مینی‌مالیستی و شامل تکرار کردن موتیف اصلی‌ قطعه است. فلوریان اشتاینر رهبر گروه، شعار مدرسه‌ی هنری باهاوس «جدا نبودن هنر از زندگی» را شالوده‌ی آثار گروه می‌داند.

«اتوبان» چهارمین آلبوم این گروه خلاقانه‌ترین اثرشان به شمار می‌رود. سایمون رینالدز منتقد برجسته‌ی بریتانیایی این آلبوم را نقطه‌ی تغییر سبک و مهم شدن موزیک‌شان در صحنه‌ی جهانی دانسته. آلبوم درمورد هیجان رانندگی در اتوبان‌های آلمان است. صفحه‌ی اول شامل قطعه‌ی ۲۲ دقیقه‌ای «اتوبان» می‌شود و صفحه‌ی دوم شامل ۴ قطعه‌ی کوتاه‌تر است. این قطعه روی یک بیت ۴/۴ «موتوریک» سوار شده و برای بیس‌لاین از یک مینی‌موگ استفاده کرده‌اند. تنها ساز آکوستیکی که نقش طبیعت را در بین ماشین‌آلات ایفا می‌کند فلوت فلوریان اشنایدر است.
با اینکه منتقدان در هنگام انتشار اثر چندان به آن توجهی نکردند و روح ماشینی آلمانی اثر را نقطه ضغفش دانستند، اما آلبوم در آمریکا با رسیدن به رتبه‌ی ۲۵ چارت، تبدیل به پرفروش‌ترین اثرشان شد. بعدها با گذر زمان ورق برگشت و هنرمندانی از جمله دیوید بویی این آلبوم را در گرایش موسیقی به سمت الکترونیک ستودند.

***

  • بزرگ‌شده توسط گرگ‌ها 2020 (Raised by Wolves) – آرون گوزیکوفسکی

اسماعیل شهیدی

بزرگ شده با گرگ‌ها (انگلیسی: Raised by Wolves) سریالی است محصول آمریکا، در ژانر علمی–تخیلی و درام که در سپتامبر ۲۰۲۰ پخش آن در شبکه اچ‌بی‌او مکس آغاز شد.

این سریال که نام اِرِن گازیکووسکی را به عنوان سازنده و نویسنده‌ی اصلی خود معرفی کرده، از حضور نام بزرگی چون ریدلی اسکات -کارگردان فیلم‌هایی چون فیلم  بیگانه، گلادیاتور، مریخی، بلید-رانر و پرومتئوس- در تیم تهیه و تولید خود سود می‌جوید. ریدلی اسکات البته خودش دو اپیزود اول سریال را شخصا کارگردانی کرده و امضای این کارگردان را می‌توان در دیگر اپیزودها هم مشاهده کرد.

داستان سریال این درباره‌ی دو ربات هوشمند به نام‌های مادر (با نقش‌آفرینی آماندا کالین) و پدر (با نقش‌آفرینی ابوبکر سلیم) است که پس از نابودی حیات بشر در زمین،  وظیفه تداوم بقای بشریت را در سیاره دیگر به نام کپلر-۲۲بی برعهده دارند. وظیفه‌ی آنها این است که با فعال و بزرگ کردن جنین‌های یخ زده، نسلی از انسان‌ها را در سیاره‌ی جدید پرورش دهند که تکنوکرات، خداناور و مقاوم در برابر ناملایمات محیطی من‌جمله مواد رادیواکتیو باشند.

در طی سریال با فلش‌بک به وقایع گذشته، به علت فروپاشی تمدن بشری در زمین اشاره می‌شود و قطعه‌های پازل را به مرور کنار می‌گذارد تا روایت اصلی داستان، که جنگ بین خداناباوران و مهرپرستان(میترائیست‌ها) است، به پرداخت برسد.

میترائست‌ها، گروهی مذهبی افراطی هستند که خدایی به نام «سول» را می‌پرستند و از کتاب مقدس او پیروی می‌کنند. اعتقادشان به «سول» آنقدر قدرتمند است که باور دارند فاقد هر گونه اختیاری هستند و کردار و اعمال‌شان را «سول» رقم می‌زند. به گونه‌ای که در هر لحظه و هر جا برای توجیه کارهاشان از کلمات کتاب مقدس استفاده می‌کنند. «ستایش از آن سول است.» این جمله ورد زبان میترائیست‌هاست. کتاب مقدس میترائیست‌ها توسط کشیش‌ها ترجمه و رمز گشایی شده از این طریق توانسته‌اند به تکنولوژی و پیشگویی‌هایی دست پیدا کنند که قدرت بلامنازع زمین و دیگر سیارات شوند. بنابراین کتاب مقدس آنها صرفا یک کتاب شامل آموزه‌های دینی نیست. در آن از علم و آینده هم سخن گفته شده و دست‌یابی آنها به تکنولوژی‌ مافوق‌بشری، باعث جنگ و آشوب و سقوط حیاط بشری در زمین شده.

اندرویدها که نقش حامیان خداباوران را برعهده دارند، تلاش می‌کنند تا در سیاره‌ای دیگر نسل انسان را از خطر انقراض نجات دهند. هر چند شخصیت مادر که در ابتدا خودش هم به قدرت‌هایش آگاه نیست، به مرور سویه‌های ترسناکی از تکنولوژی، خداناباوری و… را به نمایش می‌گذارد تا این اثر را از حالت خیر و شری و  سیاه و سفیدی محض، به سمت خاکستری بودن ببرد.

این سریال علی‌رغم اینکه نام‌های بزرگ سینمایی؛ چه بازیگران، چه نویسندگان و کارگردانان، را با خودش حمل می‌کند اما خیلی از پرسش‌هایی که در سریال مطرح می‌شود، بدون پاسخ می‌ماند.
درواقع می‌شود گفت که کلاژی است از بیشتر فیلم‌های ژانر سای‌فای ریدلی اسکات و دیگر کارگردانان، با این تفاوت که عناصر دینی و غیر دینی در آن برجسته‌تر است.
از آنجایی که این سریال پس از فصل دوم لغو شد، می‌شود سریال WestWorld را مشابهش دانست.
از این حیث که ایده‌ی اولیه‌ی هر دو سریال بسیار جذاب است، شروع و ادامه‌ی خوبی دارند و هرچه به انتهای سریال می‌روند، دچار افت می‌شوند و خیلی از پرسش‌های مطرح‌شده بدون پاسخ می‌ماند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *