ما پستهی خندانیم، چون طعم تَنِش شور است
در عمق پر از دردیم، چشمان شما کور است
یک پای جهان لنگید از فرط عدالتها!
خاصیّت این دنیاست، زاییدهی تیمور است
من هیچ نمیفهمم، من هیچ نمیبینم
تهماندهی داروها، این لاشهی انگور است
آینده چه خواهد شد؟ دنیا به کجا رفته؟
آرامش و خوشحالی، از طالع ما دور است
خشکیده سراب اما، از اشک نمیخشکیم
بر صورت ما لبخند یک وصلهی ناجور است
انگار که سربازیم، در جنگ نمیمیریم
آسیب روان ما، خونابهی کافور است
گفتند که راهی هست، گفتند که برگردیم
این راه نجات ماست، این قرص سیانور است…
اعظم صلاحجو