یکدفعه احساس کردم که اشتباهی آنجا بودم. با خودم فکر کردم که «من اینجا چی کار دارم؟» در زندگی من همیشه همهچیز به اشتباه کردن مربوط میشد، امّا آن لحظه انگار یکهو همهچیز مثل فیلم از جلوی چشمم رد شد. رفتم سمت در خروجی باغ. صدای بچّهها را میشنیدم که …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : فرید احمدنژاد
بدبختهای به تمام معنا – فرید احمدنژاد
باور نمیکنم هنوز هستند احمقهایی که به شانس اعتقاد ندارند. شک ندارم اگر بدانند اینجا هستم، یکییکی به پام میافتند و التماس میکنند که زندگیشان را تغییر بدهم. چون من فورتونا هستم. الههی بخت و اقبال، تجسّم شانس و خوشبختی در روم باستان. به اصرار پدرم، ژوپیتر، خدای خدایان، آمدهام …
بیشتر بخوانید »