معرفی کتاب، فیلم و… – خرداد ۱۴۰۳

بسته‌ی معرفی‌ آثار هنری خرداد ۱۴۰۳ 

  • یک کتاب: آدم‌خواران – ژان تولی/ سروش علی‌نژاد
  • یک فیلم: همدوسی 2013 Coherence – جیمز وارد بیرکت/ مانی فرازمند
  • یک سریال: (1883) 2021 – تیلور شریدان/ نیلوفر نعمتی
  • یک آلبوم موسیقی: فرانز فردیناند – فرانز فردیناند/ فرشاد صحرایی

***

  • آدم‌خواران – ژان تولی (نشر چشمه – ترجمه احسان کرم‌ویسی)

سروش علی‌نژاد

احتمالا معروف‌ترین اثر ژان تولی در ایران «مغازه‌ی خودکشی»ست. اما در این یادداشت قصد دارم کتاب دیگر این نویسنده، یعنی «آدم‌خواران» را معرفی کنم. این کتاب نیز با ترجمه‌ی «احسان کرم‌ویسی» توسط نشر چشمه منتشر شده است.

آدمخواران برخلاف مغازه خودکشی که هجوی‌ست بر مرگ، بر اساس یک اتفاق واقعی نوشته شده است. اتفاقی که در میان درگیری‌های فرانسه و پروس در سال ۱۸۷۰ روایت می‌شود. جنگی که با سقوط ناپلئون همراه بود و جامعه‌ی فرانسوی را پس از آن، دستخوش تغییراتی عظیم کرد.

نویسنده، داستان را از جایی آغاز می‌کند، که اشراف‌زاده‌ای برای گشت و گذار به روستایی وارد می‌شود. آنجا طی اتفاقاتی به ناگهان او را یک پروسی می‌خوانند. و این اتفاق سبب شکل‌گیری سلسله وقایع تلخ و وحشتاکی برای آن اشراف‌زاده می‌شود.

ژان تولی به وضوح تلاش می‌کند نوعی سرگشتگی اجتماعی را در رمان به تصویر بکشد. جامعه‌ای که از حل مشکلات خود مستأصل است و بجای آن به خودش حمله می‌کنند. جنونی که می‌تواند به ناگاه مجموعه‌ای از افراد را تحت تاثیر قرار دهد و در چنین موقعیتی رفتاری از مردم سر بزند که هرگز کسی تصورش را هم نمی‌کرد. تمرکز داستان بیشتر بر اتفاقی است که رخ داده. نویسنده تلاش کرده با توصیف نفسگیر تمام جزییات، دست مخاطب را بگیرد و او را به روستا ببرد. به مخاطب عمق وقایع را نشان دهد و قضاوت را به او بسپارد.

داستان از وجوه مختلفی قابل بررسی و نقد است بخصوص از منظر جامعه‌شناختی و روان‌شناختی. آدمخواران کتابی‌ست که مخاطب نمی‌تواند تا پایان آخرین صفحه آن را زمین بگذارد. داستانی که هر برگ که جلو می‌رود، مخاطب را با بهت بیشتری همراه می‌کند و تمام بنیان‌های اخلاقی را جلوی چشمانش نابود می‌سازد.

ژان تولی برای اطلاع دقیق از این اتفاق علاوه بر گزارش‌های پلیس و دادگاه، شخصا به آن روستا سفر کرد. و آنقدر مردم روستا را درباره این اتفاق سوال‌پیچ کرد که او را تهدید کردند که اگر دوباره به دهکده بازگردد قربانی جدید آنجا خواهد بود! این پیگیری ژان تولی اما در نهایت ما را با کتابی روبرو کرده که پس از پایان آن، ما را با بی شمار پرسش رها می‌سازد ‌و احتمالا تا مدت‌ها قصه‌ای که روایت شده در ذهن مخاطب باقی می‌ماند.
این رمان را به کسانی که به آثار تاریخی علاقه‌مند هستند پیشنهاد می‌کنم. آدمخواران کتابی‌ست که قطعا ارزش چندبار مطالعه را نیز دارد. کتابی که در کنار جذاب بودن و شوکه‌کننده بودن روایت، به دلیل حجم نسبتا کمش (۱۱۰ صفحه) قطعا در یک نشست مطالعه خواهد شد.

***

  • Coherence 2013 – جیمز وارد بیرکت

مانی فرازمند

فیلم سینمایی «همدوسی» (به انگلیسی: Coherence) به کارگردانی «جیمز وارد بیرکت» یک فیلم در سبک علمی-تخیلی بر پایه نظریه گربه شرودینگر است، این فیلم در اوج سادگی پیچیده است و تا حد زیادی توانسته نظریه گربه شرودینگر را برای مخاطب به تصویر بکشد.

فیلم با فضای خودمانی چند زوج در یک مهمانی شروع می‌شود که این مهمانی مصادف با یک اتفاق نجومی-افلاکی‌ست و با ریتم تند و کات‌های معنادار ادامه می یابد. به صورتی که این کات‌ها برای شاکله فیلم و روایت بی ضرر است.

تنها چیزی که ممکن است مخاطب را آزار دهد دوربین روی دست در اوایل فیلم است.

همدوسی توانسته با بودجه، امکانات و بازیگران محدود و همچنین لوکیشن‌های محدودتر یک مفهوم فیزیکی سنگین را به شکل مبسوطی به مخاطب توضیح دهد.

این فیلم یک ساعت و بیست و هشت دقیقه‌ای که در سال ۲۰۱۳ ساخته شده دارای امتیاز ۷.۲ در آی ام دی بی و ۸۸٪ در سایت راتن تومیتو است.

برخی از فیلم‌ها متکی به موسیقی متن خودند و اگر موسیقی از صحنه‌ها گرفته شود چیزی جز یک قاب معمولی و چند دیالوگ باقی نخواهد ماند؛ ولی این اثر، دارای موسیقی عجیب و غریبی نیست و آنچنان تکیه‌ای به موسیقی ندارد.

بیرکت توانسته با دیالوگ و بازی گرفتن خوب از شخصیت‌ها احساسی چندلایه برای مخاطب ایجاد کند. شاید برای مخاطب ساده نباشد که بخواهد تمام لایه ها را در یک بار دیدن درک کند اما قطعا می‌توان گفت که همدوسی ارزش بیش از یک بار دیدن را دارد.

***

  • (1883) 2021 – تیلور شریدان

نیلوفر نعمتی

«۱۸۸۳» به کارگردانی «تیلور شریدان» یک مجموعه تلویزیونی در ژانر وسترن است که به عنوان پیش‌درآمدی بر سریال «یلواستون» در سال ۲۰۲۱ – ۲۰۲۲ ساخته شده است. این سریال ده قسمتی داستان سفر خانواده داتونز و سایر مهاجران را به غرب وحشی نقل می‌کند که در جستجوی زمینی آزاد برای زیستن از خانه‌ها و متعلقات خود دل کنده و راهی بخش خالی از تمدن آمریکا می‌شوند. ماجرای نسل‌های بعدی خانواده داتونز در سریال‌های ۱۹۲۳ و یلواستون به تصویر کشیده شده است.

گرچه اثر در ژانر وسترن معرفی شده که مشخصه آن درگیری و جنگ برای بقا، مرگ و خون‌ریزی، آوارگی و کشف و سلطه بر سرزمین‌هاست، فیلم‌نامه از عناصر اصلی این ژانر در خلق یک ملودرام عاشقانه‌ی تراژیک بهره برده است. طبیعت با زیبایی‌ها و البته بلاهایش، رهایی و سرگردانی، دوری از تمدن انسانی و رجعت به غریزه و عشق در این سریال درونمایه‌هایی پررنگ‌تر از جنگ و درگیری‌‌های غالب ژانرهای وسترن هستند و هر نزاع و خشونتی نیز گویی در خدمت خلق ماهیت تراژیک اثر به تصویر کشیده شده نه آنکه درونمایه اصلی‌اش باشد.

گروهی از مهاجران در جستجوی آزادی و زمینی آزاد برای زندگی تازه به سمت غرب وحشی سفر می‌کنند و در این راه هرچه داشته و دارند و حتی بعضا جان خود را از دست می‌دهند. خانواده‌ی داتونز نیز در بدو مسیر مهاجرت به آنها ملحق می‌شوند. السا با بازی ایزابل می، دختر خانواده داتون، نقطه محوری سریال بوده و داستان از زاویه نگاه او روایت می‌شود. السا نوجوانی ۱۸ ساله است که به نوعی در این سفر به بلوغ رسیده و هویتش را بازمی‌یابد.

نگاه نخستین او به مسیر تازه، زمینی سرشار از «امکان» و «آزادی» است و هرچه در مسیر پیش‌تر می‌روند او بیشتر از قید و بندهای تمدن رها شده و خود را همراه با طبیعت بکر به غرایزش می‌سپارد. او درمی‌یابد که گاوچرانی رها، آزاداندیش و عاشق‌ است. هرچه می‌گذرد نگاه نخستین او پخته‌تر شده و رفته رفته با “وحشتی که زیر سایه‌ی آزادی پنهان است” آشنا می‌شود. گویی وعده‌ی آزادی مطلق نه ممکن و نه دست‌یافتنی است و در دل هر آزادی و انتخابی اضطرابی نفس‌گیر خانه کرده. سرزمین آزاد رویایی کابوس‌وار از غرایز انسانی است که خود آن را شکسته و خرد می‌کند، چه در لوای تمدن و قانون و چه زیر سم اسب‌ها و تیر و کمان‌های سرگردان. گویی آزادی همواره با ضدیت خود همراه است و به گفته جاکوئیس الول: «هنگامی که انسان فکر می‌کند به آسانی در آزادی قرار دارد بیش از پیش در بند است.»

و تراژدی از همان ابتدا جان می‌گیرد. گروهی از مردم برای رهایی از سرنوشت پیشین و ساختن سرنوشتی نو راهی سرزمینی رام‌نشده و بکر می‌شوند. اما آیا برای در اختیار گرفتن سرنوشت و ساختن آن گریز از جبر مکانی کافی است؟ آیا گریز از جبر مکانی و رفتن سوی آنچه آزاد می‌پنداریم، به معنای رهایی است؟

فیلم‌نامه، شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌های سریال قوی و بازی بازیگرانش بسیار همدلی‌برانگیز است. اگر سریال یلواستون را دوست داشتید، این سریال را حتما تماشا کنید. اگر یلواستون را ندیده و قصد تماشایش را دارید با پیش‌درآمد آن شروع کنید و حتی اگر یلواستون را چندان نپسندیده‌اید هم شاید این اسپین‌آف از آن را دوست داشته باشید.

***

  • فرانز فردیناند – فرانز فردیناند

فرشاد صحرایی

«فرانز فردیناند» یک گروه پست‌پانک ریوایول پنج نفره به رهبری «الکس کاپرانوس» است که در سال ۲۰۰۲ در گلاسکو تشکیل شد. نام این گروه برگرفته از «آرشیدوک فرانز فردیناند» است که ترورش منجر به شروع جنک جهانی اول شد.

فرانز فردیناند تاکنون چندین بار نامزد جایزه گرمی شده است که از این لحاظ جزو معدود گروه‌های اسکاتلندی است که توانسته به این عنوان دست یابد. آنها همچنین برای چندین جایزه بریت نیز نامزد شده‌اند و یک جایزه ان‌ام‌ای نیز برده‌اند.

از ویژگی‌های این گروه می‌شود به ریتم سریع، ریف‌های انفجاری و استفاده از زیباشناسی مکاتب هنری مدرن دهه ۱۹۳۰ از جمله مکتل آوانگارد شوروی در کاور آلبوم‌ها و موزیک‌ویدیوهایشان اشاره کرد.

منتقدین ژانر این گروه را پست‌پانک ریوایول، دنس‌پانک و گاراژراک برشمرده‌اند.

اولین آلبوم گروه که هم‌عنوان با اسم گروه است موفق‌ترین اثرشان به شمار می‌رود. این آلبوم با فروش ۳.۶ میلیون نسخه و برنده شدن جایزه مرکوری توانست به محبوبیت ژانر پست‌پانک ریوایول در بریتانیا کمک کند. تمامی قطعات این آلبوم توسط کاپرانوس نوشته شده و در سوئد ضبط شده‌اند.

قطعه‌ی مد نظر ما ترانه‌ی Take me out است که به عنوان محبوب‌ترین اثر این گروه شناخته می‌شود‌. کاپرانوس سکانس دوئل تک‌تیراندازها در فیلم «دشمن پشت دروازه‌» را الهام‌بخش این اثر می‌داند و ساختار آکوردهایش را از جورجیو موردور وام گرفته. همچین هاولین وولف را در استایل آوازخوانی این ترانه موثر می‌داند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

For security, use of Google's reCAPTCHA service is required which is subject to the Google Privacy Policy and Terms of Use.

I agree to these terms.