اسماعیل شهیدی

ژوئیسانس – اسماعیل شهیدی

تلفن که زنگ می‌خورد
کسی در من بیدار می‌شود
از لابلای چرخه‌دنده‌های زمان
خسته و کوفته‌تر
می‌افتد لابلای چرخه‌ای دیگر
که به مراتب خسته‌کننده‌تر.
همیشه صدایی هست
در پشت تمام تلفن‌ها
که می‌پرسد:
“دنبال چه کسی می‌گردی؟”
همیشه پای یک دیگر در کار است
که باید بگردیم مثل عقربه‌ها

تلفن زنگ می‌خورد
باز هم زنگ خواهد خورد
تا زمانی که دیگری که در من هست،
نیست
او بیدار می‌شود
من نه
او گم ‌شده
لابلای چرخ‌دنده‌های زمان.
دیگری که عقربه‌ها
روزها و هفته‌ها و ما‌ه‌ها
او را بلعیده‌اند.
صدای پشت تلفن
صدای مچاله‌شده‌
صدای خرد و شکننده‌ای
از لابلای سیم‌های شکسته‌ی زمان است
که پرت می‌کند من را
از گذشته به حال
از آینده به حال
تا حالم بدتر شود
که بگوید: “نیستم! مادر!”
هال را بگرد
نیستم
دیگر در آشپزخانه هم نیستم
حال را بگرد
می‌بینی که نیستم!

تلفن زنگ می‌خورد
کسی در من جواب می‌دهد
به دیگری:
چرخ اول فقط تو بودی و من
در تنت چه دریایی بود برای شنایی ابدی
چرخ دوم نبودی دیگر
هرچه پستان در دنیا را مک زدم
نیامدی
چرخ سوم بازهم نبودی
ریده شدم در تمام توالت‌ها
تا عشقبازی با مدفوع
نیامدی
چرخ چهارم از قانون
مطمئن‌ شدم که نخواهی بود
چون این یک قانون بود
تجاوز کردم به زنانگی و مردانگی
نیامدی
چرخ پنجم خوابیدم
مطمئن‌تر شدم که نمی‌آیی
حالا هرچقدر دلشان می‌خواهد
قانون بتراشند
تلفن‌ها زنگ بخورند!
تنها کسی که بیدار نخواهد شد منم
تنها کسی که باید بیدار شود
از لابلایی چرخ‌دنده‌های زمان،
خسته و کوفته
با صدای گریه‌ی من
تویی!
تو که نام دیگر منی
تویی که نام دیگر مرگی.

 

اسماعیل شهیدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *