بایگانی/آرشیو برچسب ها : دنیس جانسون، فرشاد صحرایی

داستانی از دنیس جانسون

بابِ خفه‌کن ترجمه: فرشاد صحرایی   می‌پری توی یک ماشین. بدون جهت خاصی تخته‌گاز می‌روی. و بوووم! به یک تیر برق می‌زنی. بعد تو را می‌فرستند بازداشتگاه. یک کُپه‌ی غول‌آسا از بازوها و پاها و مشت‌ها را به خاطر می‌آورم، در حالیکه من در میانش به چشم‌ها چنگ می‌زنم و …

بیشتر بخوانید »