زیباییات کنار کشیده بود و تو با دستهای خالی پوکههای خالی میشمردی! زیباییات آه میکشید و تو، بر تک تکِ پوکهی فشنگها نامی به وسعتِ کالیبرهای یک ممیز هفت انتخاب میکردی. تازه درسِ تاریخ تمام شده بود، مکتبخانه هنوز بوی شلاقِ خیسِ عباسیان را میداد آنگاه که ظالمانه بر تنِ …
بیشتر بخوانید »