تراژدی یعنی: قرنی که ابتدای آن با انتهای آن هیچ فرقی ندارد… مادربزرگم یک فیلسوف بود و میگفت گربه گناه بزرگیست که روی لبهی چیزها راه میرود روی لبهی بامها روی لبهی نامها روی لبهی یادها روی لبهی بادها و باور داشت هرگاه قرار است اتفاق بد بزرگی بیفتد …
بیشتر بخوانید »بایگانی/آرشیو برچسب ها : شعر، محمدجعفر سلگی
منظومهی زیبای زخمی من – محمدجعفر سلگی
منظومهی زیبای زخمی من بر من ببخش بانو ، تقدیر توست این شعر تشییعِ باشکوهِ تصویر توست این شعر پردهی اول خواب رنگها زیبای زخمی من سرشار از کرشمه تاریخ در نگاهش اعجازِ رنگ و رَشمه یک کوزه ناز بر کِتف آنجاست پای چشمه چشمان بیگناهش هر یک مسیح دیگر …
بیشتر بخوانید »