میخواستم نامت را ستاره بگذارم ترسیدم شبها زود به خواب بروم و تورا نبینم گفتم گل صدایت کنم ترسیدم باد به صورتت بخورد و آزارت دهد به عکسهایت نگاه کردم دریایی داشت از آن بیرون میریخت! نامت را گندم گذاشتم پرندهای آن را به دندان گرفت و گریخت گاوآهنها بر …
بیشتر بخوانید »