علی‌ سالاروند

آه را می‌کشم درون خودم – علی‌ سالاروند

آه را می‌کشم درون خودم
بغض تنها سلاح من بوده
بعد «رفتن» که نام دیگر توست
تیغ تنها رفیق تن بوده

به تو خواهم رسید یا… هرگز!
تو، که پنهان درون شب هستی
می‌شکافم تو را… سپس شب را
تو، که یادآور دو لب هستی

دو لبی که سکوت را کردند
با قلم، پیش روی قاضی‌ها
دو لبی که دروغ می‌گویند
حین انجام عشق‌بازی‌ها

باز بازیِ لودگی شما
عکس افتاده‌ی پلنگ به ماه
شاعرِ خسته از کلیشه‌ی «یار»
«عشق من رفت» «درد دارم»، «آه»

زاده‌ی اضطراب توی جهان
استخوانِ شکسته‌ی مهرم
خسته از اعتماد به عشق و
ناامیدِ به طالع و سِحرم

شب شدیداً شکسته در چشم و
شاخ غولی فروست در خوابم
حرف دارند خونِ در رگ‌هام
شکل ماهی روی قلّابم

لرزش و ازدحام چندین فکر
پیچشم در هوا، بدون امید
بوی بنزین گرفته مغزم را
طعمه‌ام؟ نه! شکار بی‌تردید

در دهانم گلوله‌یِ سربی‌ست
من هوارم بدون راه گریز
بیشتر، بیشتر ببوسانم
راه را باز کن، بجنب عزیز!

از خودی و غریبه می‌نالم
حالت بغض بعد آبانم
بعد تو نوبت خیانت کیست
خنجر خصم یا رفیقانم؟


انقلاب موفّق من باش
حکم کن پای چوبه‌ی «دار»م
بعد سانسور کن هجا را هم
و بگو: دوستت [ن]می‌دارم

 

علی‌ سالاروند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *