فرزانه صحرایی کنصفر

بر روی دریا می‌کشد مردی – فرزانه صحرایی

بر روی دریا می‌کشد مردی
تصویر موج‌آلود مرگش را
قِل می‌خورد در اشک هر دفعه
پُک می‌زند سیگار برگش را

از پنجره بُر زد نگاهش باز
رو به پُلی متروک و ویرانه
افتادن از پُل مرگ جذابی‌ست
در فکر و ذهن مرد دیوانه!

کز کرده آن‌سوتر زنی در خود
فِر می‌کند موهای صافش را
توُ آینه چک می‌کند هربار
تمرینِ رقص و انعطافش را

هر روز در آیینه می‌میرد
تابوت خود را می‌کشد بر دوش
سخت است با اندوه رقصیدن
هر دفعه مردن توُی یک آغوش

تشییع انسانیت‌ است این‌جا
بی‌وقفه بر دستان این مردم
افکار پیر و حرف‌هایی نو
آزادی و فریاد و رفراندوم

خود را به پای گریه وا دادیم
غرقیم در آینده‌ای دلگیر
خرچنگ‌ها آماده‌ی حمله
بر ماهیانی در لجن‌ها گیر

 

کنصفر در تلگرام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *