بایگانی/آرشیو برچسب ها : داریوش جلینی، شعر

شعری از داریوش جلینی

رفته بودم که ترک بردارم آخرین پنجره با من می‌مُرد او که در عمق تنم زیسته بود با خودش خاطره‌ها را می‌برد   دست‌هایم به تکاپو افتاد همه انگیزه‌ی من رفتن بود تو نبودی که به شب ناز کنی درد را چشم من آبستن بود   اسم‌هایی همه پررنگ و …

بیشتر بخوانید »